مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
از قـرص ماه چهـرۀ تو آفـتاب ریخت تا آسمان چـشم گـشودی شهاب ریخت روزی که آمـدی به گـمانم، ز آسـمان جـای نـزول آیـۀ بـاران شراب ریخت وقتی که آمدی به زمین، پشت پای تو گویا که جبرییل ز چشمش گلاب ریخت خاک قـدوم خـادم تو طـوطـیای چـشم روی سر عدوی تو باید عذاب ریخت تو پـای درس مـکـتب سـجـاد بـودهای از هر کلام درس تو صدها کتاب ریخت هرکس که شیعه است یقین مذهبی ز توست حتی رئیس مکتبمان مکـتبی ز توست ذرّه به لطف چشم تو خورشید میشود گرد و غـبار، زهـره و ناهـید میشود هر نا امـیدی از طـرف خـلق میرسد در بـارگـاه قــدس تـو امـیـد مـیشــود خوشبخت آن کسی ست که در سایۀ شماست چون که فـنای راه تو، جـاوید میشود چـشمان تو به گـبـر بـیفـتد بدون شک از عــارفـان خـطّـۀ تـوحـیـد مـیشـود وقتی که جاری است به لب اسم اعظمت از دل به غـیر یـاد تو تـبعـیـد میشود من در رکـاب غـیر تو زانـو نـمیزنم غیر از شما به هیچ کسی رو نمیزنم تـو پـنـجـمـین نـتـیـجـۀ نـخـل امـامـتـی تو هـفـتـمـین سفـیـنۀ دریـای عـصمتی آئــیـنــۀ تـمـام نــمـای حـسـیـنـی و ... مثـل پـدربـزرگ خودت با صـلابـتـی خود را به خادمان تو منصوب میکند هر آنکـسی که داشته یک جـو لیاقـتی ایـنـگـونـه نیـست قـاعـدۀ انـتـخـابهـا از دامن تو هـر که بگـیـرد به راحتی روز ولادت تـو شـب آرزوی مـاسـت مـن آرزو بـه دل شــدهام از زیـارتـی ای پنجـمـین شمایـل مولا خوش آمدی هـم بازی رقـیه، به دنـیـا خوش آمدی از خـاطـرات آن سـفـر پُـر بـلا بـگـو هـم بـازی رقـیــه تـو از کـربـلا بـگو در آن غروب بهت گرفـته چه دیدهای از اضطـراب دخـتـر خـیرالنـسـا بگو هم سن و سالهای تو در خیمه سوختند از گـوشـوارههـای هـمان بچـههـا بگو پـای بـرهـنـه روی مغـیـلان دویـدهاید مقـتـل بخـوان و اندکی از ماجـرا بگو گر چه مکـدّریـد از آن مجـلس شراب از داستان آن سـر و طـشت طـلا بگو بـر شـانـه بـار داغ بـلا را کـشـیـدهای از خیزران و آن لب و دندان چه دیدهای |